lördag 23 maj 2015

ماگنوس ویلیام اولسون


http://www.hands.media/books/?book=a-city-without-barrier
Stad utan murar, dikter av Magnus William-Olsson översättning till persiska av Sohrab Rahimi och Azita Ghahreman på Handsmedia förlag
شهر بی‌ حصار، ماگنوس ویلیام اولسون، ترجمه آزیتا قهرمان و سهراب رحیمی ، نشر هندزمدیا، لندن
...
چنان قوی بود سیمی که ما را محکم به یک دگر بست
که مانند اندیشه ای شک الود
تن هایمان را در هم شکست
وقتی نومیدانه خود را کنار هم یافته بودیم
درپرتو نورهای نقاشی– ونیز-
که در چشم مان باشکوه و زیباست
در اعلان بزرگ خویش- در بادی که از
یک پنجر ه ی لق به ناگهان وزید
و زند گی ی ما رادر گستردگی ابدیت تماشا کرد
چشم هایی که هم را در صبر و آهستگی ملاقات کردند
لب هایی که خاموش ماندند تا وقتی سکوت
شب را به آتش کشید. .. چون دو شعله بیوسته -
آنجا مسخ و یکی شدیم
و اشیا درخشان و شفاف
مانند اندیشه ها شعله می گرفتند

onsdag 20 maj 2015

گزیده ی اشعار سهراب رحیمی


فصل های اجباری، گزیده ی اشعار سهراب رحیمی، توسط نشر هندزمدیا منتشر شد.

چنان در سکوت راه می روی
که هرگز نشانی از صدایی نداشته ای
نه اقامتگاهی برای حقایق
نه جستجویی برای آزادی
نه دری به تبعید .
وضعیت وجودی ی رنگ
یا حرفی‌ از درد.
با احساسی غریب
از دشتهای سرد سوئد می گذری
شعر، چون گلوله از گلویت پرتاب می شود
و خلوت ؛ اینجا بهانه ای ست
برای نوشتن واژگان بی انعطافی
که سیاهند در آزمایشگاه
در سایه ی آینه ای
که پژواک شعر می شود
در فصل های اجباری

tisdag 19 maj 2015

فاروق امیری

چند قطعه از یک تازه‌کار / فاروق امیری
نسخه الکترونیک کتاب از طریق فروشگاه #گوگل‌بوکز ارائه شده است.
http://goo.gl/7mLyrT
http://www.hands.media/books/?book=some-works-by-a-novice


torsdag 14 maj 2015

بهروز شیدا




  

نشرباران، سوئد، منتشر کرد: این خروس از کیست که سر ندارد؟، نوشته‌ی بهروز شیدا.

چاپ اول: 1394 (20015)، 370 صفحه
طرح روی جلد و صفحه‌آرایی: جهانگیر سروری

بهروز شیدا در مقدمه‌ی کتاب «این خروس از کیست که سر ندارد؟»، زیر عنوانِ «کتابی که پیش رو دارید»، چنین نوشته است:

کتابی که پیش رودارید مجموعه‌ای است از دوازده جستار؛ و ترجمه‌ی دوازده شعر از مجموعه شعر «و شب آنابل لی را زمزمه می‌کرد»، سروده‌ی برونو ک. اویر.
  جستارها عبارت اند از: «این خروس از کیست که سر ندارد؟: در جست‌وجوی صداهای قصه‌ی خروس و قصه‌نوشته‌ی فیلمِ اسرارِ گنجِ درۀِ جنّی، نوشته‌ی ابراهیم گلستان»؛ «آبی‌ی بی‌مرزِ فرمانِ واژه‌ها: جام جهانی‌ی ۲۰۱۴، سفری خیالی در هایپرتِکست‌ها»؛ «آوازِ دورِ خونین‌شبان شاید؟: چهار رمانِ شکارِ کبک، نوشته‌ی رضا زنگی‌آبادی، پنجاه درجه بالای صفر، نوشته‌ی علی چنگیزی، لب بر تیغ، نوشته‌ی حسین سناپور، خنده‌ی شغال، نوشته‌ی وحید پاک‌طینت در چند نگاه کوتاه،»؛ «از توهمِ انتظار تا تقدیرِ تکرار؛ پرِ پرنده‌گانِ زوال: در میان خط‌های رمان فرار به سامراء، نوشته‌ی ایرج رحمانی»؛ «توپ هنوز در زمین ما می‌چرخد: در جست‌وجوی فوتبال در اتاقِ کار، سفری در ذهن سیال»؛ «که کهن‌جایش صدا می‌زند: خوانشی از رقص پروانه‌ها، نوشته‌ی شهرام خلعتبری»؛ «یک بار دیگر آمده است نقال که بپرسد: تصویرهایی از زندان در ده رمان»؛ «این سایه از چیست در این تاریکی: در گذرِ رمان بچه‌های اعماق، نوشته‌ی مسعود نقره کار»؛ «آواز غربت آرزو چه واژه‌ها می‌خواهد: توقفی کوتاه در سه متنِ داریوش کارگر»؛ «و هنوز چه نقش‌ها که در آن شهر‌ها است: نقش‌هایی از رمان شب ممکن، نوشته‌ی محمدحسن شهسواری، رمان همخونه، نوشته‌ی مریم ریاحی، شش ترانه‌ی گروه هیچ‌کس»؛ «تیرِ تبلیغ بر کمانِ جعلِ جهان: گشتی در هشت سریال دیگر در سایه‌ی متن‌های دیگر»؛ «که از تکرار پرسش‌ها گمان ساخته‌ایم: نخی بر دوازده قطعه‌ی غریبه».

  چیده‌مان دوازده شعری که در این کتاب خواهید خواند، چنین است: بعد از هر جستار شعری آمده آست؛ انگار استراحتگاهی که خسته‌گی می‌روبد؛ بی‌آن‌که هیچ شعری با جستار پیش از خود به روشنی یا در ابهام سخنی بگوید؛ رابطه‌ای بینامتنی داشته باشد؛ که هر شعر تنها یک استراحتگاه است؛ دوازده استراحتگاه پس از دوازده جستار؛ نوعی فورم برمبنای تداخل ژانر‌ها؛ که در این کتاب هر عکس با جستار پس از خود سخن می‌گوید؛ و هر شعر شاید سخنی دیگر می‌گوید؛ که این کتاب نیز سخنی با سخن‌ها است.

måndag 2 februari 2015

نیلز هاو



نیلز هاو در سال 1949 در دانمارک متولد شد. اولین مجموعه شعرش منتشره در سال 1982 «شادی ساکن تن است» نام دارد و جدیدترین مجموعه شعرش « زن های مزدوج دانمارک» نام دارد. او شش مجموعه شعر و چهار مجموعه داستان منتشر کرده، شاعر ملی ی دانمارک است، در پنج قاره شعرخوانی داشته و آثارش به دهها زبان ترجمه شده اند. در ایران؛ نشر بوتیمار کتابی با نام « زن ها در کپنهاگ» به ترجمه ی سهراب رحیمی و آزیتا قهرمان در سال 1394 منتشر کرد.


نیلس هاو نشربوتیماربرگردان سهراب رحیمی آزیتا قهرمان1393
" زن ها در کپنهاگ"**

دوباره عاشق شدم
پنج بار به پنج زن مختلف در طول یک سفر
با اتوبوس شماره چهل از نیلسگاده تا استربرو
در چنین اوضاعی
چطور میشود زندگی را جمع و جورش کرد؟
یکی از آ نها پالتو پوست پوشیده بود
دیگری چکمه های لاستیکی به پا داشت
یکی از آ نها روزنامه میخواند؛ دیگری هایدگر
و باران در خیابان میبارید
در بولوار آماگر شاهزاده خانمی خیس سوار شد
دیوانه وار و وحشی به سرعت عاشقش شدم
اما او به سمت ادار ه ی پلیس رفت و
هم زمان که اتوبوس از شعر میجوشید
به جایش دو ملکه با شا ل های آتشین آمدند
تمام راه تا بیمارستان شهر
با زبان پاکستانی؛ بلندبلند با هم حرف میزدند
آ نها خواهر بودند و به یک اندازه زیبا
به همین علت به هردو دل باختم
و خیلی سریع برنامه ریزی کردم
برای زندگی در دهی نزدیک راولپیندی
جایی که بچه ها در عطر گل گاوزبان قد میکشند
و مادرهای بیچاره
در غروب فراز دشتهای پاکستان
آوازهای دلخراش سر میدهند
اما آ نها مرا ندیدند
و آن که پالتو پوست پوشیده بود
پشت دستکشش گریه میکرد آهسته
وقتی در خیابان فرمیاکس پیاده شد
دختری که هایدگر میخواند
با لبخند تمسخرآمیزی روی لبش
ناگهان کتابش را بست
و خیره شد در چشمهای من
انگار مرد دیوانه ای را نگاه میکند
و به این ترتیب؛ قلبم برای پنجمین بار شکست
وقتی او هم برخاست و
همراه دیگران پیاده شد
زندگی بی رحم است
دو ایستگاه دیگر ادامه دادم
پیش از آنکه تسلیم شوم
و همیشه همین طور تمام میشود:
آدم تنها کنار پیاد ه رو ایستاده است
و سیگارش را پک میزند
با روحیه ای بالا و نسبتا بدبخت